یکشنبه، دی ۲۰، ۱۳۸۸

پس من چه مي شوم؟

من تك و تنها در شب رها شده ام ,و از ترس به خود مي لرزم!
من در انديشه اينده بوده ام و اينده اينجاست!
رهبرمان براي ما پيروزي به ارمغان مي اورد, ولي سرزمينمان در اتش مي سوزد!,
و انگاه كه اخرين صداهاي ميدان نبرد خاموش شود بايد بگويم,
پس من چه مي شوم ,و تو, و انهايي كه دوستشان داريم,
پس من چه مي شوم ,و تو, و انهايي كه دوستشان داريم,
پس ما چه مي شويم؟

۱ نظر:

sokoot گفت...

yani baz gharare tanha bemunim
?
kheili delam vase bachegiam tang shode. vaghti tu mashin mishestamo az maman miporsidam : kheili munde beresim ? va maman mese hamishe migoft na. alan miresim.
vali mamane pire man man dige delam nemikhad beresam.
" خسته ام ریرا
می آیی همسفرم شوی ؟
گفتگوی میان راه بهتر از تماشای باران است
توی راه از پوزش پروانه سخن میگوییم
توی راه خوابهامان را برای بابونه های دره ای دور تعریف میکنیم
باران هم که بیاید هی خیس از خنده های دور از ادمی میخندیم ... "