این منم, نفرین شده از سالهای دور, تا به هراندازه که هستم , در ابدییتی فنا و نفرینی که بدان گرفتار امدم, به جرم گناهی کبیره در سرزمینی دور و شاید در سیاره ای دیگر , باشد که با این جسم زمینی تاوان پس دهم و در ظاهر واقعی خود حلول کنم وامرزیده شوم پاک بر گردم به انجا که باید...
جمعه، فروردین ۲۱، ۱۳۸۸
هدیه
بیایید شقایقهای باغ لبخند را با عشق در جشن اقاقی ها به لبهای محزون مریم های پرپر تقدیم کنیم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر