nefrinshode

این منم, نفرین شده از سالهای دور, تا به هراندازه که هستم , در ابدییتی فنا و نفرینی که بدان گرفتار امدم, به جرم گناهی کبیره در سرزمینی دور و شاید در سیاره ای دیگر , باشد که با این جسم زمینی تاوان پس دهم و در ظاهر واقعی خود حلول کنم وامرزیده شوم پاک بر گردم به انجا که باید...

جمعه، فروردین ۲۱، ۱۳۸۸

هدیه

بیایید شقایقهای باغ لبخند را
با عشق
در جشن اقاقی ها
به لبهای محزون
مریم های پرپر
تقدیم کنیم!
ارسال شده توسط vertigo در ۴:۱۵ بعدازظهر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

پیام جدیدتر پیام قدیمی تر صفحهٔ اصلی
اشتراک در: نظرات پیام (Atom)

بايگانی وبلاگ

  • ◄  2011 (3)
    • ◄  ژوئیهٔ (1)
    • ◄  مهٔ (1)
    • ◄  ژانویهٔ (1)
  • ◄  2010 (56)
    • ◄  دسامبر (3)
    • ◄  نوامبر (5)
    • ◄  اکتبر (7)
    • ◄  سپتامبر (5)
    • ◄  اوت (5)
    • ◄  ژوئیهٔ (5)
    • ◄  ژوئن (5)
    • ◄  مهٔ (3)
    • ◄  آوریل (3)
    • ◄  مارس (5)
    • ◄  فوریهٔ (4)
    • ◄  ژانویهٔ (6)
  • ▼  2009 (77)
    • ◄  دسامبر (3)
    • ◄  نوامبر (5)
    • ◄  اکتبر (13)
    • ◄  سپتامبر (8)
    • ◄  اوت (6)
    • ◄  ژوئیهٔ (3)
    • ◄  ژوئن (7)
    • ◄  مهٔ (9)
    • ▼  آوریل (16)
      • اشک
      • !!!
      • fair play
      • روزمرگی زدگی؟
      • شاید.....
      • صدایم کن
      • خوش باور
      • هدیه
      • هیاهوی باد؟؟؟؟؟؟؟؟
      • برای نیکویی روزهای بهاریت دعا میکنم......
      • کودکانه
      • باران
      • the final encore
      • hatman...
      • bahane
      • bazgasht
    • ◄  مارس (7)
زمینه پنجره عکس. تصاویر زمینه ایجادشده توسط diane39. با پشتیبانی Blogger.