nefrinshode

این منم, نفرین شده از سالهای دور, تا به هراندازه که هستم , در ابدییتی فنا و نفرینی که بدان گرفتار امدم, به جرم گناهی کبیره در سرزمینی دور و شاید در سیاره ای دیگر , باشد که با این جسم زمینی تاوان پس دهم و در ظاهر واقعی خود حلول کنم وامرزیده شوم پاک بر گردم به انجا که باید...

سه‌شنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۸۸

.

بيا برات قصه بگم قصه از اين دل پر غصه بگم
سالهاست بدنبال باقي شعرم, بنويسم يا بخونم!!!
ارسال شده توسط vertigo در ۲:۰۰ قبل‌ازظهر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

پیام جدیدتر پیام قدیمی تر صفحهٔ اصلی
اشتراک در: نظرات پیام (Atom)

بايگانی وبلاگ

  • ◄  2011 (3)
    • ◄  ژوئیهٔ (1)
    • ◄  مهٔ (1)
    • ◄  ژانویهٔ (1)
  • ◄  2010 (56)
    • ◄  دسامبر (3)
    • ◄  نوامبر (5)
    • ◄  اکتبر (7)
    • ◄  سپتامبر (5)
    • ◄  اوت (5)
    • ◄  ژوئیهٔ (5)
    • ◄  ژوئن (5)
    • ◄  مهٔ (3)
    • ◄  آوریل (3)
    • ◄  مارس (5)
    • ◄  فوریهٔ (4)
    • ◄  ژانویهٔ (6)
  • ▼  2009 (77)
    • ◄  دسامبر (3)
    • ◄  نوامبر (5)
    • ◄  اکتبر (13)
    • ▼  سپتامبر (8)
      • از هيجانات اين روزهايم!
      • پاييز كه بيايد...
      • وقتي فرصتي در اختيارمان قرار ميگيرد چانه نزنيم
      • عمو مردكها!!!
      • .
      • مرفين prn به شرط راستگويي!!!
      • شايد حكمتي داره!!!!!!!
      • ......... با من زاده شده من رها نميكنه!
    • ◄  اوت (6)
    • ◄  ژوئیهٔ (3)
    • ◄  ژوئن (7)
    • ◄  مهٔ (9)
    • ◄  آوریل (16)
    • ◄  مارس (7)
زمینه پنجره عکس. تصاویر زمینه ایجادشده توسط diane39. با پشتیبانی Blogger.