این منم, نفرین شده از سالهای دور, تا به هراندازه که هستم , در ابدییتی فنا و نفرینی که بدان گرفتار امدم, به جرم گناهی کبیره در سرزمینی دور و شاید در سیاره ای دیگر , باشد که با این جسم زمینی تاوان پس دهم و در ظاهر واقعی خود حلول کنم وامرزیده شوم پاک بر گردم به انجا که باید...
شنبه، شهریور ۱۴، ۱۳۸۸
......... با من زاده شده من رها نميكنه!
_امشب از اون شباس كه مي خونه ميرم من سراغ مي و پيمونه ميرم من _ساقي ساقي اي ساقي باز مستم و ديوونه غم عشق و رسواييم ديگه از كي پنهونه _ساقي بده جامي كه بسوزم با غمها _مستي هم درد من ديگه دوا نميكنه........
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر