سه‌شنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۸۸

شايد حكمتي داره!!!!!!!

فلسفه زندگي رو قبول داشتم !رسالت هر كس واسه اومدن توي اين دنيا و نقشي كه هر جنبنده اي ايفا ميكرد, رو باور داشتم! وجود هيچ كس و هيچ چيز بي دليل نبود !!!
اين روزها اما.......
فلسفه زندگي رو درك نمي كنم! هزاران پرسش, علامت سوال, توي ذهنم, توي مغزم و تا اعماق وجودم ريشه دوانده!!!
دليل زنده بودن و نفس كشيدن يه گربه كورو فلج و مريض رو نمي فهمم!!!
استدلال منطقي واسه بدنيا اومدن نوزادي با انواع و اقسام انومالي ها و سندرم ها ,كه مثلا 18 ماه زنده مي مونه ,كلي خرجش مي كنن و در نهايت هم مي ميره رو نمي فهمم!!!
اين دست و پنجه نرم كردن مريضا ,با مرگ ,با اينكه اكثر مواقع پيروز ميدان مرگ بجز در زمانهايي كه فرصت كوتاه دوباره ميده رو نمي فهمم !!!
اين بازي ما ,با فرشته مرگ, بازي ما به عنوان پزشك ,ناجي, درمان كننده, بازي كه رقيب رعايت اصول و قواعدبازي رو نمي كنه, گربه رقصاني مي كنه و پوزخند كريهش, مثل ناخني كه به شيشه كشيده مي شه ,چندش اوره, رو درك نمي كنم !!!
اين اميد هاي واهي, به فرجام كارهاي ما, توسط همراهان مريضي در كما, كه به زور دستگاها نفس ميكشه, در حالي كه به راحتي مي توان حرارت سرد و يخ زده نفسهاي شوم مرگ رو كه به تن لختش
مي خوره روحس كرد, درك نمي كنم !!!
خود را و تمامي موجودات رو, به سان عروسكي در دست مخلوقي, بي مروت ,بي مرام, نا مهربان خودخواه ,مي بينم كه مثل كودكي بهانه گير و لوس هر دقيقه و هر ثانيه دست و پاي يكي از ما را ميكند, چشمان يكي را در مي اورد, صورتمان را خط خطي مي كند, توي جوي اب مي اندازد ,زير پا لهمان
مي كند, لجن مالمان مي كند, لباسمان را پاره ميكند, عريانمان مي كند ودر نهايت به گوشه اي پرتابمان مي كند!!!
و....
اگر سوال كني كه , چرا اين كار را ميكني با گستاخي تمام توي چشمات زل مي زنه و ميگه مال خودمه دوست دارم, دلم مي خواد !!!
و......
چه نا عادلانه راست مي گويد!, رو به هيچ كس نمي توان كرد, براي دادخواهي !!!
حس مالكيت بر مخلوق, حس صاحب بودن از جانب او, چه ها كه بر سر ما نمي اورد, و ما به اسم قسمت و تقدير, به اسم مشيت خداوندي, به حساب بنده بودن, عدم درك كامل و به پاي وجود حكمتي مخفي, چه بدبختي هايي رو كه تحمل نمي كنيم !!!

۲ نظر:

sokoot گفت...

salam. fekr mikonam shoma avalin nafari budi ke poste akharamo khundi( doaa). ba'd az khundane commentet ye matlabi tu hamun post ezafe kardam. duste man ke hanuz esmet ro ham nemidunam shoma har chi benevisi man mipaziram vali khodet ham khub miduni ye bimar nabayad na omid she. va khunevadash ham nemitunan bepaziran ke dige omidi nist. garche man ham e'teghad daram hamishe omidi hast.alaan dige az hame bishtar doaaye to ro mikham . vasash doaa kon . bashe ?man rut hesaab mikonam.

sokoot گفت...

manam nemidunamhekmat chie ? yani chi? vali ino tajrobe kardam ke vaghti hataa be zendegi alaagheye chandani nadashtam dar marhaleye azmayesh az marg kheili matarsidam.mese bufe kure saadegh hedaayat, ye mozu'e bi rabt : be nazare to ye adami ke gaav miparastide ba'd az in ke mifahme in kaaresh ahmaghane bude mitune gushte gaav ro bokhore?man migam nemitune.