لم داده بودم روي صندلي, مقنعه تقريبا داشت از سرم مي افتاد ,ولي كسي جز من, سحرو نوشين نبود كه بخوام بخاطرش بكشمش جلو, يا درست بشينم, يوري به ليوان چايي كه تا ته خورده بودمشو يه قطرشم باقي نذاشته بودم, نگاه ميكردم و به مكالمه نوشين و سحر گوش مي كردم !
س- دست فرمونم بهتر شده!
ن-چي شد پس؟ تو كه 3 سال پيش واسه گواهي نامه اقدام كردي!
س- اره, ولي كارتكسم باطل شد, پي گيري نكردم!
ن-خوب حالا چي ؟ بابا زود باش زشته!
س- تابستون ميخوام برم ديگه قال قضيه رو بكنم!
ن-تابستون؟ كجاي كاري دختر ,1 ماه داره ازش مي گذره! تو تازه ميگي تابستون ,فلان كارو ميكنم؟ خيلي وقته تابستون اومده!
يه دفعه من مثل برق گرفته ها صاف نشستم, هاج و واج به نوشين نگاه كردم...........
تقريبا فرياد زدم: 1 ماه از تابستون گذشت؟ باورم نميشه! چطور گذشت اين 1 ماه؟ چه بي خبر؟ چه بي صدا ؟چه پاورچين پاورچين اومده ؟عين دزدا !
منتظر جواب نشدم ,سريع وسائلم رو جمع كردم ,پول چايي رو دادم ,يه خداحافظي نيم بند كردم و با عجله ,انگار كسي كه كار مهمي واسه انجام دادن داره يا چيز مهمي رو فراموش كرده, از كافه اومدم بيرون!
اما همين كه پامو گذاشتم رو اسفالت ,ايستادم و يه لحظه به خودم نهيب زدم كه: هي صبر كن دخي !
كجا با اين عجله ؟گذشت كه گذشت, 1ماه يا 10 ماه, واسه تو چه فرقي ميكنه ؟چه كار زمان بندي شده و مشخصي داري؟ چه هدف خاصي؟ چه برنامه اي ؟ تو كه مثل يه الاف تا ساعت 5 صبح بيداري و تا 5 عصر خواب, از 8تا 10 كافه, بعدم خونه پاي كامپيوتر, به فيلم ديدن و وبگردي تا 5 صبح ! خوب حالا هم فهميدي كه تابستون اومده ,2 روز ديگه ميفهمي پاييز اومده و هنوز هميني ,همين جور الاف! بس نيست؟ خسته نشدي از اين بلا تكليفي؟ از بي كاري ؟ از اين سوگواري سر قبري كه مي دوني مرده اي توش نيست؟ بسه ديگه ! يه كم خودتو جمع و جور كن ,به خودت بيا ,دست بزار روي زانوهات يه يا علي بگو و از رو زمين بلند شو, تا كي مي خواي منتظر يه دست از غيب باشي كه بلندت كنه ؟ باختي؟ شكست خوردي؟ با مخ زمين خوردي؟ داغوني؟ له هستي ؟ به زير خط صفر اعتماد به نفس رسيدي ؟
خيلي خوب !ميدونم ,دركت ميكنم, ولي ديگه بسه! اين همه موندن و در جا زدن كافيه! پاشو, پاشو, برو دنبال زندگي, دنبال ارزوهات! كسي واست تو سبد ارزوهاي براورده شده, موفقيت, پيروزي, هدف تيك خورده ,نمي اره! پس بي خودي منتظر معجزه اي نباش! خودت معجزه ساز باش!
به هر حال ,چه بخوام چه نخوام خيلي فرصت از دست دادم! اميدوارم اينكه ميگن ماهي رو هر وقت از اب بگيري تازه هست, واسه منم صدق كنه! جدي ,جدي ميخوام از خمودي, رخوت و بي برنامگي و
بادي به هر جهت بودن در بيام!
۲ نظر:
مهم نیست چقدر گذشته، مهم اینه که بعد از این بتونی ازش استفاده کنی. بعضی وقتها برای بعضی کارها دیر میشه، اما نباید سخت گرفت
"شکستی و شکستم گسستی و گستتم
چه بودی و چه بودم ؟ چه هستی و چه هستم ؟ "
آخه تا کی ؟ این جمله رو تا حالا به خودت گفتی؟ چقد ؟ چند بار ؟
گاهی ما واسه ناراحت بودن بیشتر از دلیل به وقت نیاز داریم. واسه همینه که بیکاری بد دردیه.کوفته. نظرت راجع به این جمله چیه ؟ : ادمای بیکار کمتر وقت دارن . دوست عزیز به این وضعیت عادت نکن. تنوع هم اندازه ای داره.
اینارو به در گفتم دیفال بشنفه.
ارسال یک نظر