جمعه، تیر ۱۲، ۱۳۸۸

طرحي نو در انداز!

وباز ,انگار, تاريخ ديگر گونه تكرار مي شود .!
و باز, انگار, من در چرخه معيوب زندگي ,عمر گران بهاي باز نيافتني ام را هدر مي دهم !از چه رو چنين تلخ جدا از خود نشسته ام ؟و اينگونه, زار ,نزار, به صليب كشيدن ارزوهايم را نظاره گرم! اخر چطور تاب تحمل اين غم را دارم؟ چطور زير بار اين مصائب خورد نشده ام؟خرد نمي شوم ؟
اه ......
هنوز نفسي از كام بر مي ايد, هنوز صداي تپشي تيك تاك وار ,
از اطاق تاريك سينه ام شنيده ميشود,! بر قفس استخواني ميكوبد !
و انگار, بانگ بر مي اورد كه: عظمي نو, رزمي تازه, گامي بايد برداشت! بايد پيش شتافت! بايد دويد !اينگونه ماندن ,!جز فرو رفتن در باتلاق نيست! اينگونه زيستن ,جز زندگي خزه اي مصرف كننده كوچك بي مصرف نيست !
به پا خيز, بر خيز ,طرحي نو در انداز! اوازي نو, سازي نو بساز!!!

۱ نظر:

دریا گفت...

shayad homesich ham shode basham ama hade aghal ye chizaee ro dar morede ehsase khodam fahmidam.mardome hame ja ham khub dare ham bad.bavar kon inja ham fereshte nistan.