nefrinshode

این منم, نفرین شده از سالهای دور, تا به هراندازه که هستم , در ابدییتی فنا و نفرینی که بدان گرفتار امدم, به جرم گناهی کبیره در سرزمینی دور و شاید در سیاره ای دیگر , باشد که با این جسم زمینی تاوان پس دهم و در ظاهر واقعی خود حلول کنم وامرزیده شوم پاک بر گردم به انجا که باید...

جمعه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۸

مفر!!!

اي سرگردان دشتهاي به خواب رفته ,شهرهاي خاك الود و خارزارهاي خاموش ! از دست رنج هاي پير و زخمهاي كهنه به كجا مي توان گريخت ؟ كه انها جزيي از وجود تو شده اند ,و تو چيزي به جزكل رنج هاي خويش نيستي.!
ارسال شده توسط vertigo در ۷:۵۹ ب.ظ.

۲ نظر:

Salman گفت...

به به

۹ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۲۰:۵۱
sokoot گفت...

mobarake

۱۲ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۲۳:۵۷

ارسال یک نظر

پیام جدیدتر پیام قدیمی تر صفحهٔ اصلی
اشتراک در: نظرات پیام (Atom)

بايگانی وبلاگ

  • ◄  2011 (3)
    • ◄  ژوئیهٔ (1)
    • ◄  مهٔ (1)
    • ◄  ژانویهٔ (1)
  • ▼  2010 (56)
    • ◄  دسامبر (3)
    • ◄  نوامبر (5)
    • ◄  اکتبر (7)
    • ◄  سپتامبر (5)
    • ◄  اوت (5)
    • ◄  ژوئیهٔ (5)
    • ◄  ژوئن (5)
    • ◄  مهٔ (3)
    • ◄  آوریل (3)
    • ◄  مارس (5)
    • ◄  فوریهٔ (4)
    • ▼  ژانویهٔ (6)
      • مفر!!!
      • پاييز بيست و هفتم!!!
      • خون اشامي كه من هستم!!!
      • پس من چه مي شوم؟
      • پس من چه مي شوم؟
      • I,m not crying over you
  • ◄  2009 (77)
    • ◄  دسامبر (3)
    • ◄  نوامبر (5)
    • ◄  اکتبر (13)
    • ◄  سپتامبر (8)
    • ◄  اوت (6)
    • ◄  ژوئیهٔ (3)
    • ◄  ژوئن (7)
    • ◄  مهٔ (9)
    • ◄  آوریل (16)
    • ◄  مارس (7)
زمینه پنجره عکس. تصاویر زمینه ایجادشده توسط diane39. با پشتیبانی Blogger.