شنبه، تیر ۲۵، ۱۳۹۰

اه دارد فقان دارد این روزها...

سخت گذشته, خیلی سخت و هنوزم داره به سختی میگذره
انگار تمومی نداره, دارم کم کم به اون شعار همیشگی, و این نیز بگذرد ,شک میکنم ...
دیوانه وار, حسرت خو,ر اواره, بی هدف ,میگذرم از این روزها
فقط این روزها, بی اراده, نفس میکشم و سینه را از هوای افسرده اطرافم پر و خالی میکنم
باید که تازه بشه, همه چیز, حتی خودم, حتی خود خودم....

جمعه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۹۰

من دیگه فعلا اینجا نمیتونم بیام
اما یه جای جدید دارم موقت!!!

pirsook111.blogfa.com

چهارشنبه، دی ۲۹، ۱۳۸۹

1

7 ماه گذشت و تنها 1 ماه دیگر فرصت باقی است!

پنجشنبه، دی ۰۲، ۱۳۸۹

باید بر اینها گریست...

1- خانمی 26 ساله, با شوهر بی کار, شکم 4 رو حامله بود, کوچکترین بچه 2 ساله و بزرگترین 7 ساله و تصمیم هم به بستن لوله ها یا استفاده از هیچکدام از روشهای پیشگیری رو نداره...
2-پدر و مادری کف حیاط در مانگاه, پسری 3 ساله بغل مامانه, پدر سیگار در دست و پسرک سیگار به دست و جواب مادر به سوال من که چرا به بچه سیگار دادی؟...: خوب چکارش کنم, نمیتونم کنترلش کنم, بهونه میگیره...
3-زنی20ساله و شوهر88ساله اش با شکایت ناباروری از طرف شوهر, که 2 زن دیگر داشته و هنوز بچه ندارد...
4-پیرمردی 89 ساله با شکایت لرز و احساس سرما در زمستان ,با یک لا پیراهن و دنبال دلیل لرز...
5-پسر جوانی که صبح روز قبل با شکایت گلو درد پنی سیلین گرفت ,عصر همان روز در جایی دیگر و از دکتر دیگر پنی سیلین گرفت و فردای روز بعد با شکایت از اینکه خوب نشده در خواست مجدد پنی سیلین میکرد, بدون داشتن حتی قرمزی گلو یا عفونتی نیازمند درمان انتی بیوتیک...
6-پیرمردی 88 ساله که در جواب سوال من مبنی بر داشتن گوسفند, با غرور گفت :اره گوسفند دارم, یه گله بزرگ, اما دست رعیته, ما اربابا که گوسفند نگه نمیداریم ,این کاره رعیتا و ادامامونه...
7-پسر زنی ترک زبان و با کاهش شنوایی که من دارم خودم رو خفه میکنم ,گلوم رو جر میدم و کلمه به کلمه با فارسی سلیس و با صدای بلند دستور دارو میدم و به من میگه چرا داد میزنی ,مگه موجی هستی, روانی...
8-مادری که فرزند 2 ساله خود را در طول 6 روز 5, دکتر مختلف برد, با شکایت تب ,بدون اینکه حتی در شیشه استامینوفن را باز کرده باشد ,با این بهونه که دارو تلخ است و بچه نمیخورد...
9-مامایی که برای انجام ازمایش از مریض 5 هزار تومن میگیره و نمونه رو جایی میبره که فقط 2100 تومن هزینه میگیرن...
10-شبکه بهداشتی که قدرت خرید باطری نداره و تازه امروز بعد از 2 ماه سرما یه بخاری نفتی فکسنی دسته دوم داده به درمانگاه اونم با کلی منت و نفتی قرضی از جایگاههای فروش نفت, تا خدا میدونه کی پولشو بده ...
.
.
.
11-و من که ...
من که... هیچ... حال ما خوب است... زیاده عرضی نیست...

سه‌شنبه، آذر ۳۰، ۱۳۸۹

2

...ماه دیگر در چنین روزی...

چهارشنبه، آذر ۱۷، ۱۳۸۹

اگر فرصتی باشد مجال صحبتی باشد...

گاهی فقط باید سکوت کرد...
گاهی فقط باید چشماتو ببندی, نبینی و بگذری...
گاهی فقط باید پوزخندی زد, به بازی همیشه تکراری زندگی و خم به ابرو نیاورد...
گاهی فقط باید نشنیده بگیری...
گاهی فقط باید با نشست روی خاک ,روی زمین, سر رو گذاشت بین زانوها و دستارو پشت سر قفل کرد...
گاهی فقط باید بزاری طوفانی که به پا شده ,اروم شه, از نفس بیوفته...
گاهی فقط باید بزاری لجنزار ته نشین شه...
گاهی فقط باید تقلایی نکرد, دست و پا نزد...
...
من اما, این روزها گاهی فقط میگم:
پوففففففففففففففففففففففف.....

دوشنبه، آذر ۰۸، ۱۳۸۹

3

شمارش معکوس اغاز شد ...